باسط (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از باسط)


«باسط» بر وزن فاعل، از ریشه (ب ـ س ـ ط) از اسماء و صفات خداوند و به معناى گستراننده و فراخ‌کننده است. برخى در توضیح اسم باسط گفته‌اند: خداوند حیات را که وجود منبسط بر هر چیز و روح سارى در هر چیزى است، در هر آن بر قالب هاى اعیان و هیاکل ماهیات مى‌گستراند و این وجود سارى، بسط روح بر اشیا و افاضه حیات بر‌ آنهاست.

این اسم الهى به صورت مذکور در قرآن نیامده است؛ ولى در آیاتى به صورت فعلى آمده که یک مورد از آنها در ظاهر مطلق، یک مورد مربوط به ابر و ۱۰ مورد مربوط به رزق است؛ همچنین ۴ بار به صورت اسمى (مَبسوطَتانِ، بَسطَةً، بَصطَةً و بَساطاً) به آن اشاره شده است.

برخى از آیاتى را که به هیچ نحو مشتمل بر واژه صفت مذکور نیست نیز مى‌توان با بحث مرتبط دانست؛ مانند آیه ۳۰ سوره نازعات که در آن دحوالارض آمده و به معناى بسط و گسترش زمین است و آیه ۴۵ سوره فرقان که در آن «مدّ الظل» به‌ معناى بسط سایه است. در بسیارى از روایات‌ هم اسم باسط در ضمن مجموعه اسماء و صفات الهى ذکر شده است.

از امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل شده که براى خداوند ۹۹ اسم است و آن اسما عبارت است از: الله، حلیم، حکیم، قابض، باسط و... .

باسط در طبقه‌بندى اسماى الهى در زمره اسماى فعل خداست و با قابض که به معناى تنگ گیرنده و بازگیرنده است از اسماء و صفات متضاد و متقابل الهى هستند.

خداوند برخلاف یهود که به وى نسبت بخل داده و گفته‌اند: دست خدا بسته است: «یدُاللّهِ مَغلولَةٌ...» (سوره مائده، ۶۴) خود را مبسوط الید (گشاده دست) معرفى کرده است که هر گونه بخواهد مى‌بخشد: «بَل یداهُ مَبسوطَتانِ ینفِقُ کیفَ یشاءُ» (سوره مائده، ۶۴) و با توجه به این که خدا جسم نیست و دست ندارد، بسته بودن دست وى کنایه از بخل، و گشاده دستى او کنایه از بخشش است و سرّ این گونه تعبیرها آن است که چنانچه معناى غیرمحسوس را به صورت محسوس درآورند بهتر فهمیده مى‌شود.

شایان ذکر است که در روایات و ادعیه به معناى کنایى مذکور تصریح شده است؛ مانند: «الحمدلله الناشر فی الخلق فضله والباسط فیهم بالجود یده» و «یا دائم الفضل على البریة یا باسط الیدین بالعطیة».

شایسته تأکید است که انسان کامل چون در ذات احدیت فانى است در مقام «قرب فرایض» عنوان «یداللّه الباسطة» بر وى اطلاق مى‌گردد، چنان‌که در زیارت امیرمؤمنان، على‌ بن ابى‌طالب علیه السلام آمده است: «السلام علیک یا عین اللّه الناظرة و یده الباسطة...».

در بسیارى از آیات مربوط به بحث، ارزاق و نعمت ها، متعلق بسط قرار گرفته و خداوند خود را، باسط و قابض روزی ها و نعمت ها معرفى مى‌کند، زیرا کلید ارزاق و نعمت هاى آسمان ها و زمین بدست وى و اسباب آنها از آن اوست: «اِنَّ رَبَّک یبسُط الرِّزقَ لِمَن یشاءُ ویقدِرُ». (سوره اسراء، ۳۰)

او همان کسى است که بادها را مى‌فرستد و ابرها را برمى‌انگیزد و آنها را در آسمان هر گونه بخواهد مى‌گستراند و انبوهشان مى‌گرداند، پس مى‌بینى باران از لابه‌لاى آنها بیرون مى‌آید: «اَللّهُ الَّذى یرسِلُ الرّیحَ فَتُثیرُ سَحابـًا فَیبسُطُهُ فِى السَّماءِ کیفَ یشاءُ ویجعَلُهُ کسَفـًا فَتَرَى الوَدقَ یخرُجُ مِن خِللِهِ». (سوره روم، ۴۸)

خداوند درهاى روزى خود را بر روى هر کس که بخواهد مى‌گشاید و نعمت هاى خود را بر او ارزانى مى‌دارد. البته خدا روزى بندگان را بر اساس حکمت و مصلحت به اندازه نازل مى‌گرداند تا ظلم و طغیان نکنند: «ولَو بَسَطَ اللّهُ الرِّزقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوا فِى الاَرضِ ولکن ینَزِّلُ بِقَدَر ما یشاءُ اِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیر» (سوره شورى، ۲۷) و این بدان معنا نیست که نقش بندگان در فراهم ساختن اسباب بسط روزى نادیده گرفته شود، چنان که صدقه دادن به دیگران مایه افزایش مال مى‌گردد: «... ویربِى الصَّدَقتِ» (سوره بقره، ۲۷۶) زیرا اراده الهى در طول اسباب دیگر است؛ نه در عرض آن.

آیه ۲۴۵ سوره بقره نیز پس از آن که انفاق در راه خدا را قرض به خدا مى‌شمارد تا بدین وسیله به آن ترغیب کند، به ذکر اسماى سه گانه قابض، باسط و مرجع پرداخته تا به این نکته توجه دهد که آنچه انفاق شده باطل نمى‌گردد بلکه چندین برابر شدن آن بعید نیست زیرا خداوند قابض و باسط است؛ آنچه را بخواهد کاهش یا افزایش مى‌دهد و بازگشت همه به‌ سوى اوست، بنابراین آنچه را به او قرض داده شده به طور کامل پرداخت خواهد کرد: «مَن‌ ذَاالَّذى یقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا فَیضـعِفَهُ لَهُ اَضعافـًا کثیرَةً واللّهُ یقبِضُ و یبصُـطُ و‌ اِلَیهِ‌ تُرجَعون» (سوره بقره، ۲۴۵). «بصط» همان «بسط» است که حرف «سین» در آن به جهت مجاورت با حرف اطباق و تفخیم (طاء) به حرف «صاد» تبدیل شده‌ است.

در آیه ۱۹ سوره نوح چنین آمده است: و خدا زمین را براى شما فرشى (گسترده) ساخت: «واللّهُ جَعَلَ لَکم الاَرض بَساطاً»؛ و در آیاتى نیز بسط و گسترش زمین و جوشاندن چشمه‌ها از آن و جارى ساختن نهرها و رویاندن گیاه و استوارساختن کوه ها بر زمین بیان شده که آن پس از بناى آسمان و برافراشتن سقف آن و ترتیب اجزاى آسمان و ترکیب آنها بر اساس حکمت و تاریک ساختن شب و همچنین آشکارکردن روز ـ به وسیله گستراندن خورشید ـ صورت گرفته است: «رَفَعَ سَمْکهَا فَسَوَّاهَا * وَأَغْطَشَ لَیلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا * وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِک دَحَاهَا * أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا * وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا». (سوره نازعات، ۲۸-۳۲)

گفتنى است که معناى اصلى «ضُحى» انبساط (گسترش یافتن) خورشید و امتداد (گسترده شدن) روز است، گرچه در آیه یاد شده به قرینه مقابل قرار گرفتن آن با شب، مراد از آن مطلق روز‌ است.

خورشید با نور خود بر وجود سایه و با گسترده شدنش بر گسترش تدریجى سایه دلالت مى‌کند زیرا به هر میزان که خورشید پس از زوال ظهر به افق غربى نزدیک‌تر مى‌شود تا غروب کند سایه‌اى که پس از زوال حادث مى‌شود امتداد بیشترى مى‌یابد: «اَلَم تَرَ اِلى رَبِّک کیفَ مَدَّ الظِّلَّ ولَو شاءَ لَجَعَلَهُ ساکنـًا ثُمَّ جَعَلنَا الشَّمسَ عَلَیهِ دَلیلا * ثُمَّ قَبَضنـهُ اِلَینا قَبضـًا یسیرا». (سوره فرقان، ۴۵ـ۴۶) برخى با استشهاد به آیه مذکور، ماهیات را غواسق و ظلمات و وجود منبسط را سایه بلند پایه خداوند دانسته‌اند.

آیه ۲۴۷ سوره بقره علت گزینش طالوت را براى فرماندهى سپاهى در جنگ با جالوت و لشکریان او این مى‌داند که خداوند وى را در دانش و نیروى بدن بسط و گسترش داده است: «وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ». این سخن پاسخ اعتراض گروهى از بنى‌اسرائیل به پیامبر خویش است که چرا خداوند طالوت را برگزیده، در حالى که گشایش در مال به او داده نشده است: «قالوا اَنّى یکونُ لَهُ المُلک عَلَینا... ولَم یؤتَ سَعَةً مِنَ المال». (سوره بقره، ۲۴۷)

خداوند در آیه ۶۹ سوره اعراف هم، از باب یادآورى نعمت هایى که به قوم عاد ارزانى داشته به اختصاص ایشان در میان سایر اقوام به بسط در خلق و درشتى هیکل که ملازم با نیروى فراوان است، تصریح کرده است: «وزادَکم فِى الخَلقِ بَصـطَةً فَاذکروا آلاءَ اللّهِ لَعَلَّکم تُفلِحون».

پانویس

  1. مفردات، ص‌۱۲۲‌ـ‌۱۲۳؛ لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۴۰۸، «بسط»؛ لغت نامه، ج‌۳، ص‌۳۵۷۹، «باسط».
  2. شرح‌الاسماء، ص‌۳۵۹‌ـ‌۳۶۰.
  3. المیزان، ج‌۲، ص‌۲۸۵.
  4. شرح توحید الصدوق، ج‌۳، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۴۴۸.
  5. اصول‌الدین، ص‌۱۲۴.
  6. مفردات، ص‌۶۵۲‌؛ لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص‌۱۳، «قبض»؛ لغت نامه، ج‌۱۰، ص‌۱۵۳۷۶.
  7. شرح تجرید، ج‌۱، ص‌۱۰۱.
  8. جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۴۰۵؛ الصافى، ج‌۲، ص‌۵۰‌؛ نثر‌طوبى، ج‌۱، ص‌۷۷‌ـ‌۷۸.
  9. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۰.
  10. العقائد الاسلامیه، ج‌۱، ص‌۱۴۰.
  11. اسفار، ج‌۶‌، ص‌۱۰.
  12. بحارالانوار، ج‌۹۷، ص‌۳۰۵.
  13. علم الیقین، ج‌۱، ص‌۱۷۵؛ روح الارواح، ص‌۱۴۵.
  14. علم الیقین، ج‌۱، ص‌۱۷۵.
  15. المیزان، ج‌۷، ص‌۲۸۱.
  16. المیزان، ج‌۲، ص‌۲۸۵.
  17. المیزان، ج‌۲، ص‌۲۸۵.
  18. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۹۰‌ـ‌۱۹۱.
  19. مفردات، ص۵۰۲،«ضحى»؛ المیزان، ج۲۰، ص۳۱۰.
  20. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۹۰.
  21. المیزان، ج‌۱۵، ص‌۲۲۵.
  22. شرح المنظومه، ص‌۶۱‌.
  23. المیزان، ج‌۲، ص‌۲۸۷.
  24. همان، ج‌۸‌، ص‌۱۷۸.

منابع

  • "باسط"، دائرة المعارف قرآن کریم، سید رضا اسحاق‌نیا تربتى، ج۵، ص۲۷۱-۲۷۴.